پژوهشگر: امیرحسین ثمالی؛




 
در این مقاله سعی بر آن است تا از یک سو تغییر نگرش فکری مهدی بازرگان در آثار او از سال 41 تا اوایل دهه 70نشان داده شود و از سوی دیگر عملکرد وی به عنوان یک انقلابی و کسی که مورد اعتماد امام خمینی(ره) قرار گرفت نیز مورد موشکافی و سنجش قرار گیرد.
با آغاز پروژه‌ی دولتی مدرنیزاسیون در ایران و اعزام دانشجویان به خارج از کشور برای تعلیم علوم جدید، فصل جدیدی در روشنفکری به صورت عام و روشنفکری دینی به صورت خاص آغاز گردید. عده‌ای با دیدن پوسته‌ی تمدن غرب به طور کامل تسلیم آن شده و هر آنچه خود داشتند را به فراموشی سپردند و در این میان عده‌ای نیز هم‌چنان بر مبانی هویتی خویش تأکید داشتند و آن را بسیار از تمدن غرب و مبانی آن غنی‌تر یافتند. منهدس «مهدی بازرگان» نیز از جمله افراد تأثیرگذار در سپهر تفکر دینی و عمل سیاسی معاصر به حساب می‌آید که پس از مشاهده‌ی تمدن غرب سعی در تطبیق آموزه‌های اسلام با آن داشت و در این راه منشأ حرکات و جنبش‌های اجتماعی مهمی شد.
اما نکته قابل تامل آنکه سیر تفکر و اعمال ایشان دارای نوسانات فراوانی بود که بسیار جالب توجه است؛ در متن پیش رو سعی بر آن است تا تغییر در نگرش فکری مرحوم بازرگان که در آثار او از سال 41 آغاز و تا اوایل دهه 70، متبلور می گردد، نشان داده شود و از سوی دیگر عملکرد مرحوم بازرگان به عنوان یک انقلابی و کسی که مورد اعتماد امام خمینی(ره) قرار گرفت نیز مورد موشکافی و سنجش قرار گیرد.
علاوه بر این فعالیت سیاسی بازرگان با پایان نخست وزیری او به پایان نمی رسد و طی دوران 8 سال دفاع مقدس نیز شاهد واکنش های قابل تاملی از سوی مرحوم بازرگان و نهضت آزادی هستیم که نگاهی به آن در سنجش میزان تعهد و انقلابی گری نهضت آزادی و مرحوم بازرگان بسیار مفید است.

زندگی نامه

مهدی بازرگان در سال 1286ه..ش. در تهران چشم به جهان گشود. چون دبیرستان را به اتمام رساند، به خاطر استعداد خوب خود به خارج اعزام گردید. او در امتحان اعزام رتبه‌ی پنجم را کسب کرد و رشته‌ی مهندسی برق را انتخاب کرد. در سال 1307ه..ش. عازم فرانسه شد. در سال 1313ه.ش. به ایران بازگشت و به استخدام دولت درآمد. در سال 1340ه.ش. «نهضت آزادی» ایران را به همراه تنی چند تأسیس کرد و تحت پوشش آن به فعالیت سیاسی پرداخت. در این راه چندین بار دستگیر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم امام خینی(ره) رییس دولت موقت شد، ولی نتوانست انتظارات ایشان را برآورده سازد و سرانجام، ناگزیر به استعفا گردید. وی در سی‌ام دی ماه 1373ه.ش. در «زوریخ» سوئیس درگذشت و پس از انتقال به ایران، در مقبره‌ی خانوادگی خود در جنب «پل آهنچی» قم دفن شد.
فعالیت‌های دینی بازرگان، همیشه بر فعالیت‌های سیاسی او مقدم بود. از اوان تدریس در دانشگاه، با دانشجویان محشور بود و با آنان در تأسیس انجمن‌ اسلامی دانشجویان و سپس در انجمن اسلامی معلمین و بعدها در تشکیل انجمن‌های اسلامی مهندسین و پزشکان، مشارکت داشت. اولین نمازخانه را در دانشکده‌ی فنی در محیط دانشگاه تهران ایجاد کرد و با ایراد سخنرانی‌های متعدد در مجالس و محافل مذهبی و علمی، خلاء اعتقادی و علمی جوانان را پر می‌کرد و در برابر تبلیغات ضد دین حزب توده و جریان‌های تجدد زده و دین ستیز، نقشی مؤثر داشت و پشتوانه‌ی علمی و معنوی جوانان دین‌ مدار بود.

سیری در افکار و اعمال

قضاوت پیرامون صحت و عدم صحت افکار و اعمال آدمیان کاری دشوار است که نیاز به کند و کاو جدی در آثار و نشان‌های فرد دارد. در این مطلب نیز سعی بر آن است که با بررسی تمامی جوانب فکری و عملی مرحوم بازرگان، قضاوت پیرامون ایشان را کمی آسان‌تر نماییم. شخصیت مهندس بازرگان را از چند جنبه می‌توان مورد بررسی قرار داد. از یک سو به عنوان یک مبارز سیاسی و مصلح اجتماعی و از سویی دیگر به عنوان یک اندیشمند و روشنفکر دینی. این دو بُعد در شخصیت وی همواره همراه یک‌دیگر بوده‌اند و این همراهی از او یک «روشنفکر دینی عمل‌گرا» می‌سازد. بُعد پراگماتیستی و تجربه‌گرایی شخصیت بازرگان محور تحول نظریه‌های او با گذشت زمان است.
او در تمامی آثارش به دنبال اثبات حقانیت اسلام و هماهنگی آن با علم و دست‌آوردهای علمی بشر است. این دغدغه در قالب‌های سنتی فقه، عرفان و فلسفه ظهور و بروز نمی‌یابد؛ بلکه تفکر تجربی دست مایه‌ی تأمل‌های دینی او قرار می‌گیرد. او با مقوله‌هایی به نام گفتمان دینی، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفه‌ی سیاسی بیگانه است و این‌ها او را از متفکران و روشنفکران دینی معاصر دیگر در ایران و جهان اسلام، چون «ابوزید، جابری، سروش و ...» جدا می‌کند. این تفاوت اگر چه باعث می‌شود که او را نتوان در زمره‌ی اندیشمندان بزرگ ایران و جهان اسلام به شمار آورد و در نتیجه از جانب علاقه‌مندان این طیف که از او و از همگان چنین انتظاری -اندیشه ورزی فلسفی به صورت کلاسیک- دارند، مورد استقبال قرار نگرفته است؛ اما همین باعث گردیده تا او مورد توجه خیل ارادتمندان دیگری قرار گیرد که به «تجربه» و «عمل گرایی» بیش از تفکر صرف انتزاعی اهمیت می‌دهند. او را به درستی می‌توان فرزند زمان خویشتن خواند. برای فهم بهتر او و پی بردن به نقش و اهمیت وی باید به زمینه‌ی تاریخی که او در آن حضور داشت، رجوع نمود.[1]
در تحلیل شخصیت مرحوم بازرگان باید دقت داشت که به لحاظ فردی او کاملاً مقید و متشرع تلقی می‌شود و صرف نظر از محیط مذهبی خانوادگی، نگاهی به آثار وی نیز چنین چیزی را تأیید می‌کند؛ وی در طول عمرش بیش از 80 عنوان مقاله، کتاب و جزوه نوشته است که از مجموع این آثار، 5/2 درصد کاملاً علمی (نظیر ترمودینامیک)، 5 درصد کاملاً سیاسی (نظیر استقلال هند)، 15 درصد کاملاً مذهبی (نظیر روش خواندن قرآن) و 5/77 درصد باقی مانده اجتماعی هستند و از دیدگاهی سیاسی، تجزیه و تحلیل و با زبانی مذهبی ارایه شده‌اند. صرف نظر از 5/2 درصد کاملاً علمی و 5 درصد کاملاً سیاسی (که آن هم به نحوی کاملاً مذهبی بیان شده‌اند)، 5/92 درصد آثار وی رنگ مذهبی دارند و علاوه بر این وی معتقد بود تمامی «ایسم‌ها» خداهای ساخته‌ی دست بشر و جانشین خدای یکتا هستند.[2]
او در وصیت نامه خود می‌گوید: «وصیت نامه‌ی بنده‌ی گنه کار بی‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده‌ی دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان به... اولین و مهم‌ترین آرزو و توصیه‏‌ام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگ‌تری ‌که در پیش‌ دارند- بیش‌تر از دو روزه‌ی دنیای گذران- بیندیشند و تدارک ببینند...وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزی رسان و آفریننده‌ی خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمی‏تواند باشد...»[3]
روند تکاملی اندیشه‌ی بازرگان با نوسانات حوادث سیاسی ایران همراه بود و تقریباً با آن انطباق داشت. گذشته از محتوای آثار وی که هر کدام در حقیقت پاسخی بود به یکی از مسایل روز ایران، تعداد آثار او نیز حاکی از چنین چیزی است به طوری که در دوره‌ی 1320-32 که به نسبت فضای آزادی در ایران در اثر تبعید رضاخان پیش آمده بود، 17 اثر، در دوره‌ی 1332-40 که اختناق ناشی از کودتای 28 مرداد حاکم بود، 9 اثر، در دوره‌ی 1340-42 که کابینه‌ی اقبال فضای به نسبت بازی ایجاد کرده بود، 15 اثر، در دوره‌ی 1342-56 که مقارن با تحولات ایران بعد از قیام 15 خرداد بود، 17 اثر، در دوره‌ی 1356-59 به دلیل حساس بودن اوضاع انقلابی 14 اثر و در دوره‌ی بعد از 1359 تا سال 1373، 18 اثر به رشته‌ی تحریر در آورده است.[4] اما بررسی عملکرد بازرگان در عرصه‌ی اجتماعی بیانگر این مطلب است که ایشان دارای ضعف‌های اندیشه‌ای و عملکردی فراوانی بودند که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود.

مشکلات اندیشه‌ای

چرخش اندیشه‌ای
بازرگان در دهه‌های 30 و 40 شمسی تلقی حداکثری از دین داشت. او بر این باور بود که آموزه‌های اسلام ناظر به تمام ساحات و شؤون زندگی است؛ هم ساحت نظر و هم ساحت عمل، هم علم تجربی از دین قابل استخراج است، هم چگونگی سیاست ورزی و اداره‌ی کلان جامعه. به همین دلیل تلاش می‌کرد تا نشان دهد که احکام فقهی با یافته‌ی علوم تجربی جدید در تناسب است و اگر قرآن در مورد پدیده‌هایی چون باد و باران سخن گفته می‌توان با وام و مدد گرفتن از علوم جدید، آن‌ها را تبیین کرد و بر آن‌ها پرتو افکند و به تعبیر خودش: «یکی از برنامه‌های جشن بعثت که در زندان شاه در سال‌های 40 تا 42 ایراد شد و به صورت کتاب درآمد، عنوانش را بعثت و ایدئولوژی گذارده بودم که مورد استقبال و موجب تحرک‌هایی شد. هدف از تألیف آن کتاب، نشان دادن این مطلب بود که از اصول و احکام اسلام می‌توان به سهولت ایدئولوژی استخراج کرد و آیینی یا مکتبی برای مبارزان خودمان علیه استبداد و استیلای خارجی ارایه کرد.»[5]
وی در آن سال‌ها بر این باور بود که عقل و علم نمی‌توانند تعیین کننده‌ی تکلیف شخصی و اجتماعی باشند و ابراز می‌دارد: «اگر این دو بزرگوار چنین هنری داشتند تا به حال از عهده‌ی آن بر آمده و این قدر بشر دچار اختلاف و سرگردانی نمی‌شد.»[6] حتی در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی نیز بازرگان به نوعی طرفدار اسلام حداکثری بود. او در مصاحبه با روزنامه‌ی «کیهان» تمام قد از این نظریه دفاع کرد و گفت: «اسلام همان گونه که بارها ذکر شده، فقط یک دکترین فلسفی و یا یک دین ساده نیست بلکه کلیتی جامع و شیوه‌ای برای زیستن و فکر کردن توحیدی است که معتقد است زندگی در این جهان با تمام ابعاد جسمی و روحانی، فردی و اجتماعی، وسیله برای تربیت انسان برای نزدیکی او به خداوند است. در اسلام مذهب از امور اجتماعی جدا نیست.»[7]
اما بسیار جای تأسف است که بازرگان دهه‌های 30 و 40، در سال‌های پایانی عمرش به طور کامل از این نگاه خود منصرف می‌شود و در سال 71 با سخنرانی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا» آشکارا دست به خانه تکانی فکری زده و اذعان می‌کند، تفکر دین برای دنیا زیان بار است و دین اسلام اولاً و بالذات برای تعلیم حکمرانی و چگونگی اداره‌ی جامعه نیامده بلکه آخرت و خدا هدف اصلی بعثت انبیا بوده است و غایت قصوای تعالیم آن‌ها آشنا کردن انسان‌ها با این دو مقوله‌ی انسان ساز و سرنوشت ساز است.
به تعبیر دیگر، ما برای احراز شیوه‌های حکومت ورزی به سراغ میراث ادیان نمی‌رویم و چنین انتظاری از بنیان گذاران ادیان و مذاهب نداریم؛ به همین سبب اگر سخن مستوفا و مبسوطی در این زمینه در مأثورات دینی یافت نشود نباید آن را نشانه‌ی نقصان دین انگاشت. او به صراحت از انتظار تصحیح و تجدید شده‌ی خویش از دیانت سخن می‌گوید و آن را بر آفتاب می‌افکند: «... اولاً، فواید و آثار مثبت دنیایى داشتن آیات جهاد و آن‌ها تکیه‌ی قضا و قسط و غیره است. منتها مى‌گفتیم این‌ها آثار فرعى مفید و نتایج دنیایى ضمنى هستند که غیرقابل انکارند، ولى به منظور راه بردن آدمیان به سوى خدا و حفظ ما از فتنه‌هاى شیطان تشریع شده‌اند.
آنچه باید اضافه کنیم این است که آن آیات و احکام الزاماً شامل تمام نیازها و مسایل و ابتلاهاى انسان‌ها در تمام قرون و احوال نیست و پیامبران چنین ادعایى هیچ‌گاه نکرده‌اند. ثانیاً، ضرورت یا لااقل تأثیر مثبت محیط توحیدى مساعد براى نشو و نماى افراد آزاده‌ی مستقل و مؤمنان با کرامت مورد قبول است. هم‌چنین ایجاد جامعه‌ی دینى جهت پدید آمدن انسان دینى. ولى آیا تأمین چنین محیط و جامعه‌اى باید حتماً از طریق تصرف قدرت و به هر قیمت از طرف مؤمنان صورت گیرد و به دست متولیان دین باشد؟ آیا فرستادگان خدا و انبیا چنین کرده‌اند؟ یا دستورهاى ویژه براى این کار به ما داده‌اند؟ در قرآن، تا آنجا که مربوط به زمان و مکان خود پیامبر مى‌شود، چه در ایفاى رسالت که محور اصلى آن مبارزه با شرک و استکبار و الحاد بوده است و چه در دعوت به ایمان و تربیت انسان دینى، خلاف آن و عدم توسل رسولان خدا به قدرت یا مقدم داشتن تشکیل جامعه‌ی ایمانى بر تعلیم و تربیت افراد ایمانى را، مشاهده مى‌کنیم.
ممکن است استنباط ما یا خواسته و سلیقه‌ی ما از آیات جهاد قتال و امر به معروف و نهى از منکر، احکام ارث و قضا و غیره تصرف قدرت به دست متدینان باشد و عمل به این احکام مانند ایمان و تقوا و احسان و مالاً استحکام و اقتدار مسلمان را تقویت نماید، ولى مى‌دانیم که آیات جهاد و قتال صرفاً براى جوامع دفاع و استقرار امنیت و آزادى است، نه براى تهاجم و تصرف قدرت. در تعلیل هیچ یک از آیات و احکام مذکور نیز تصریح و اشاره‌اى به تسلط و تصرف نشده و خلاف آن گفته شده است) از جمله وتعاونوا على البرّ والتقوى ولاتعاونوا على الاثم والعدوان.... ماحصل کلام آن که آنچه که از مجموعه‌ی آیات و سوره‌های قرآن بر می‌آید، قسمت اعظم و اصلی آن بر دو مسأله‌ی خدا و آخرت است...[در قرآن] همه جا به طور مستقیم و غیرمستقیم، تصریحاً یا تلویحاً درد خدا و آخرت است...
قرآن که ثمره و خلاصه‌ی دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوری برای دنیای ما نمی‌دهد بلکه ما را مرامت می‌کند که چرا این اندازه به دنیا می‌پردازید و آخرت را که بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها می‌کنید... مسأله‌ی مهم‌تر، زیان سنگینی است که تفکر «دین برای دنیا» به بار می‌آورد. انتظار یا اعتقاد به این که بعثت پیامبران یا تعلیمات آنان- کلاً یا ضمناً – به خاطر اصلاح انسان‌ها و اداره‌ی صحیح امور فردی و اجتماعی آن‌ها در دنیا باشد و ادیان توحیدی علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشه‌ها و رهنمودهای لازم برای زندگی افراد و جوامع بشری هستند باعث می‌شود که مؤمنین و علاقه‌مندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و درباره‌ی مسایل و مشکلات خود و اجتماع و جامعه‌ی بشری به امید این که دستورالعمل و پاسخ این وظایف و مسایل در دین آمده است، در صدد تدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکام دین برنیایند...»[8]
به اعتقاد «هاشم آغاجری» در مقاله‌ی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا»، مرحوم بازرگان در رویکردی تقلیل گرایانه، دین را به اخلاق تقلیل و شریعت را به حوزه‌ی شخصی احاله می‌دهد. آیات متعددی که مرحوم بازرگان به آن استناد می‌کند نظر به تصحیح دیدگان آدمیان دارد وگرنه آنچه از حقوق و سیاست در آیات است، اصالتی ندارد.[9]

اشتباه روشی و برداشت غلط از آموزه‌های دین

مهم‌ترین آسیب دیگری که به اندیشه‌ی دینی بازرگان وارد است به روش شناسی معرفت دینی او باز می‌گردد. بازرگان در مباحث دین شناسی با روش متکلمان و فلاسفه همراهی نمی‌کند و طعنه و حاشیه‌هایی نیز وارد می‌سازد و خود با روش‌های تجربی و کارکردگرایی به تبیین مقوله‌های دینی می‌پردازد.[10]
وی در مقام نقد متکلمان و فلاسفه می‌نویسد: «اهل کلام از طریق منحنی وارد مباحث دینی و اثبات توحید و نبوت و امامت می‌شدند و خود را به جای خدا می‌گذاردند و به قول استاد مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی برای خدا آیین نامه می‌نوشتند.[11] علمای اسلام و یهود و نصاری با قبول افکار فلاسفه‌ی یونان، ماهرانه از عقاید دینی خود دفاع کردند ولی غافل از این که پایه را سست می‌نمایند و رخنه در اساس توحید وارد می‌سازند.»[12]
بازگان در برابر روش متکلمان و فلاسفه راه دیگری را پیشنهاد می‌دهد و می‌نویسد: «بهتر است برای درک و یا لااقل قبول وحی به جای آن که سراغ منبع اصلی رفته، از سطح نازل بشر خودمانی- که البته خیلی پست است- ولی در عوض محسوس و سهل الوصول است شروع نماییم.»[13]
روش کارکردی گرچه به لحاظ روان‌شناسی تأثیرات مثبتی دارد و بشر از جهتی بیش از توجه به استدلال و پای‌بندی به عقل و اثبات حقیقت به مفید یا مضر بودن امور و حقایق توجه دارد و از دریچه‌ی کارکردی به عقاید و اعمال می‌نگرد اما بی‌اعتنایی به جنبه‌های اثباتی نیز به عقاید دین داران آسیب‌های جدی می‌زند.[14]
علاوه بر روش معرفتی مهندس بازرگان که دچار مشکلات جدی بوده است، آثار وی در حوزه‌ی اسلامی دچار آسیب‌های جدی بود که عبارت‌اند از: «ظاهرگرایی، کارکردگرایی دین، تأثیرپذیری از مسیحیت اروپایی، عدول از مفاهیم شرعی، تفسیر دنیاگرایانه از نبوت، خلط انگیزه و انگیخته، دین حداقلی، نگاه جزء نگرانه به دین، خلط دین با دین داری، آسیب توجیهی، خلط دین الهی و بشری، خلط امکان و وقوع، غفلت از منابع دینی، تفسیر به رأی، بدیل پذیری دین، تفسیر تطبیقی و مدعیات بی دلیل» است.[15](*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]. محمد کمالی زاده، نشریه‌ی دانش پژوهان، پاییز و زمستان 1385، شماره‌ی 9.
[2]. مهدی بازرگان، خدا در اجتماع، ص 26.
[3]. روزنامه‌ی صدای عدالت، 5/11/87.
[4]. غلامرضا خواجه سروی، غرب از نگاه مهندس بازرگان، نشریه نامه‌ی پژوهش، شماره‌ی7.
[5]. سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 4.
[6]. مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص62.
[7]. نقطه نظرهای مهندس بازرگان درباره‌ی حکومت اسلامی، روزنامه‌ی کیهان،11/11/57.
[8]. سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریه‌ی مهرنامه، شماره‌ی4
[9]. آیا بازرگان از جدایی دین و سیاست دفاع می‌کرد؟، روزنامه‌ی عصر آزادگان، 3/1/78.
[10]. عبدالحسین خسروپناه، آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، ص 141.
[11]. مجموعه آثار، ج2، ص154.
[12]. مجموعه آثار، ج1، راه طی شده، ص 99.
[13]. بازرگان، مجموعه آثار، ج2، ص 155.
[14]. عبدالحسین خسروپناه، همان، ص 146.
[15]. جهت مطالعه‌ی بیش‌تر و توضیح کامل این موارد همراه با سند آن رجوع کنید به: خسروپناه، عبدالحسین، آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی صص 137-190.

منبع:برهان